سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کودکانه

کجا بازی کنم؟

یا رب بی همتا

شهادت امام پنجم ع تسلیت

در مقایسه بین وضعیت آپارتمانهای مسکونی تعدادی از دانش آموزان یکی ازمناطق تهران وکلاسهای درسشان در مدارس ونیز بقیه فضای آموزشی  وتربیتی در اختیارکه نام مدرسه خانه ی دوم رابه خوداختصاص داده با خودم فکر کردم این قدر میگیم بازی زندگی کودک است،این گلهای زندگی کجا بازی کنن وشکوفا بشن؟توروخدا یه راهی پیشنهاد کنین.

خوبه که بدونیم آموزش وپرورش  به منظور اثبات خلاقیت در رفع بحران یا هرچی که کارشناسا اسمشو بذارن با ادغام کلاسها تراکم رو می بره بالاونرم کلاسها ماشاءالله.


بچه های من

به نام خدا

طاعات وعبادات رجبیه مقبول حق 

 امروز جلسه قرآن منزل ما بود.بعد از اتمام جلسه مشغول همراهی وخوش آمد مهمانانی بودم که جلسه را ترک می کردند.صدای ظروف از آشپز خانه شنیده می شد.چند لحظه بعد متوجه اصرار یکی از دانش آموزانم شدم که از دو فرزند مهربان دیگرم          می خواست اجازه دهند چند تکه را هم او بشوید..بعد هم صندلی را زیر پایش قرار داده ومشغول شست وشوی ظروف شد. جا ی شماخالی ببینید ولذت زندگی را ببرید.حالا بیشتر احساس غرور کردم که معلم هستم.رو به دخترهای مهربانم کرده وگفتم درسته که من دختر ندارم اما خدا چه لطفی به من نموده که این همه دختر بامعرفت به من هدیه داده است.این کوچولوهای زلال ولطیف با آن خنده های پرنشاطشان گفتند و منزل را ترک کردندکه:خانم هر وقت مهمون داشته باشی ما رو خبر کن بیایم کمک.            

امنیت

 

به نام خدا

  خیلی تازگی داشت .اولین بار بود که با مترو رفت وآمد می کردند.صدای خنده های کودکانه شان دل مارا هم شاد کرد.یکی دو تا از مادرها هم دفعه ی اول بود که از این وسیله استفاده می کردند.اتفاقا چه قدر شلوغی وگرما آزار دهنده بود.ولی گویا روحیات کنجکاو کودکانه آنها را از این موضوع غافل می ساخت .فقط گهگاهی متوجه شرایط بد فیزیکی می شدند.سخت سرگرم گفت وشنود بودند ومشاهده.دو روز قبل در باره ی خادمان وحافظان امنیت تحقیق کرده بودند ودر کلاس برای دوستان خود به کمک نقاشی های کودکانه توضیح داده بودند.حالا کمی با پلیس وانواع خدمات آن آشنا شده اند.امروز هم بلافاصله بعد از تعطیلی مدرسه آمدیم تا به همراه هم وهمت جمعی دانش آموز،مادر ومعلم از نمایشگاه نیروی انتظامی دیدن کرده وبر آموخته هایمان بیفزاییم .وسیله ی حمل ونقل عمومی را انتخاب کردیم تا کمی هم با رفتارهای شهروندی درست بیشتر     خو بگیریم.به نظر می رسد آموزش در شرایط واقعی تاثیر متفاوتی داشته باشد.

چه خوب می شد اگر همه ی بچه ها می توانستند همراه ما باشند.ولی این برنامه را در یک جمع خواهرانه وگروهی چهار سال است اجرا می کنم وخارج از مسئولیت موظف در مدرسه است.به همین دلیل خیلی ها موفق نمی شوند شرکت کنند.چند نفر از دوستانی که در دوسال گذشته معلم فرزندشان بودم نیز در این بازدید همراهمان بودند که باعث دلگرمی وتشویق به انجام این گونه فعالیتها می شود.قرار گذاشتیم در صورت توفیق    دفعه ی بعد زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی ع برویم ؛البته باز هم با وسایل حمل ونقل عمومی.چون ظاهرا بازدید امروز هم فال بود وهم تماشا ومادرهای جوان گروه ضمن بهره بردن از لذت متحد بودن وبا هم بودن،مطالب هشدار دهنده ی جالبی از این نمایشگاه برداشت کرده بودند وتقاضای ادامه فوق برنامه های پیشنهادی را نمودند..

خدایا در نزدیک کردن افق های فکری ودل مؤمنین به یکدیگر خودت راهنما ویارمان باش.

 

 

 


مثل شمع

 

یا من لا یتوکل الا علیه

 

     زنگ تفریح است. در کلاس مانده ام تا به تکالیف دانش آموزان رسیدگی کنم .(یادداشتهای لازم را برای والدین آنها داشته باشم .)صبا وشبنم به کلاس بر می گردند وبا نشاط فراوان خبر از نم نم باران می دهند .اجازه می خواهند که در کلاس بمانند چون غافلگیر شده اند ولباس مناسب ندارند در حالی که ظاهرا سرما خوردگی هم دارند .می بینم مایل به همکاری با من هستند .صبا می گوید :"خانم این همه دفتر را امضاء کنید شما امضاترین آدم می شوید ."ادبیات کودکانه اش را درک می کنم ومختصری در باره ی وظایف هر فرد توضیح می دهم .بعد هم به دو نفرشان قیچی می دهم تا دعوت نا مه هایی را که قرار است برای مادرها بفرستم برش کنند.معلم هستم وفرصتهای طلایی را نباید از دست داد. تراکم دانش آموزی حسرت گفت وگوی لازم بین من ودانش آموزانم را بر دل گذاشته است . از این زمان استفاده کرده وبا صبا وشبنم آنچه لازم است یاد آور شوم در میان می گذارم .از صبا می خواهم شبها آنچه آموخته برای پدرش بازگو نماید وگاهی معلم ایشان بشود ودرس را برایشان آموزش دهد.خواسته ی مشابهی هم از شبنم دارم . شبنم می گوید : "خانم پدرم خیلی دیر میاد.من همه ی کارهامو با آبجیم انجام می دم ،چون مامانم هم خیلی کار داره " وشروع می کند به شرح کارهای مادر در خانه .راست می گوید زنان شاغل زحمتشان مضاعف است . خودم این را تجربه نموده ام .شبنم را به  خاطر داشتن خواهر تشویق به شکر حق می کنم ؛که می گوید : " ولی خانم بعضی وقتها آبجی هم خیلی درس داره و...." .صبا نیز می گوید :" خانم بابام که هیچ نمی تونه ،شبها اینقدر دیر میاد وخسته ست که مثل سمع آب شده ودراز می کشه و"منظورش همان شمع است که در برابر حرارت ذوب شده ،درست است ساعت کار طولانی وزندگی در شهرهای بزرگ ذوب کننده است . گویاجسم که ارزش ندارد ،سلامتی که فراموش شده است ؛بهداشت روان هم نادیده گرفته می شود.هر فردی که در دور زندگیهای روزمره وار افتاده باشد ممکن است این را درک کند.صبا در ادامه ، زحمات مادرش را بر می شمارد. با آنها در باره ی ارزش کار پدرشان گفت وگو می کنم ودر عین حال سفارش می کنم که ازقول من به پدر سلام برسانید واز ایشان بخواهید که اگر ممکن است کمی زود تر به خانه برگردند ودرباره ی درس ها و....با دخترهای قشنگشان صحبت کنند.زمان استراحت به پایان آمده ودانش آموزان برای فعالیتی دیگر آماده می شوند .                                                       

     روزهای مدرسه درپی هم تکرار می شوند ولی تکراری نیستند زیرا مدرسه به تعبیر وزیر محترم آموزش وپرورش مدرسه ی زندگی باید باشد ودر چنین مکانی می بایست به همه ی ابعاد زندگی نگریست وتلخ وشیرین را کنار هم تجربه نمود؛تحلیل وعلت یلبی کرد وبه دنبال راهکار هایی برای بهزیستن بود تا فردایی بهتر را نظاره گر باشیم .واینک به دنبال پاسخ چند سؤال مطرح شده در ذهن خود هستم .

   

سوالهای من وتحمل دوستان در خواندن آن واظهار نظر :

 

*سهم هریک از ما در برقراری ار تباط صحیح با کودکان وپرهیز از قرار گرفتن در معرض اتهام بی توجهی یه آن چه اندازه است؟

*آیا امکان دارد پدر ها زودتر به خانه بر گردند وتشکیل حلقه ی خانواده را معنای کامل تری بخشند؟چگونه؟

*سهم هر یک از ما برای تحقق حضور مؤثر وبیشتر هر یک از والدین به ویژه رفع غیبت والدین در خانه به لحاظ فیزیکی ومعنوی چه اندازه است ؟(به عنوان مادر،شخص پدر ،مسئولین وبرنامه ریزان جامعه،سایر افراد جامعه)

*غربت مفهومی واژه ی مقدس خانواده را چگونه توجیه کنیم ؟پاسخ ما برای نسل فعلی وآینده چیست؟

*  شما چه راهکار ها وپیشنهاداتی دارید ؟

*چنانچه مادر هستید ویا علاقه مند بررسی نقش مادران در حضور بیشتر پدرهایی که به علت مسایل اقتصادی مجبور به ساعت کار طولانی می شوند خوب است که در فرصتهای بدست آمده در خانواده،بین اعضای فامیل یا جمع های همدل به این موضوع نگاهی دوباره داشته باشید وهمنوعان را از نتایج آن مطلع سازید .همه ی مسلمانان ،خوب می دانند که بررسی سیره ی رسول اکرم ص در همه ی ابعاد زندگی برای ما نعمتی بزرگ است.

                                                                                          

                                                                 از خدا خواهیم توفیق عمل

                                                        با احترام،کلاس اولی در مدرسه ی زندگی


در کارگاه آموزشی موفقیت

یامن ذکره حلو

مربی برگه های کاغذ رابین شرکت کنندگان توزیع کرد .موضوع فعالیت معلوم شده بود وهر فرد 15 دقیقه وقت داشت که بنویسد.

 

    فعالیت :  هر چه شکایت دارید روی کاغذ بنویسید.

بعضی می پرسیدند از چی  واز کی ؟مربی هم به شوخی پاسخ می داد هر چه می خواهد دل تنگت بگو !از من ،از دیگران ،از وضع موجودت و......

     سکوت حاکم شد وهرکس در خلوت خود باران شکوه را سیل آسا بر کاغذ جاری نمود وسنگ صبور سفید رو آن ها را در دل خود جای داده وفقط از اثر مرکب بر کاغذ پیدا بود که  بارانی باریده  ؛ولی گیاهی نروییده بود .خوب ابتدا باید زمین را پاک کرد وبا شخم زدن آماده اش نمود.

    وقت تمام است خانمها ،حالا هر کس موافق است شکایت هایش را برای دیگران بخواند.این صدای مربی یود که آغاز مرحله ی دوم اجرای کارگاه را اعلام می داشت .چند لحظه زمان در اختیار داشتند تا بعد از استماع کلیه ی شکوائیه ها با هم تبادل نظر کنند وشکایتهای همگانی را (آنهایی که فراوانی بیشتری داشتند)انتخاب کنند.شیوه ی کار به این طریق بود که هرفرد با دو نفر سمت چپ وراست خود مشترکات را می یافت وبالاخره مربی همه ی آنها را روی تابلوی سفیدی که دراختیار داشت یادداشت کرد.با نگاه به چهره ی افراد می توانستی بفهمی چه اندازه سبک شده اند حال که همدرد وهمدل هایی برای خود یافته اند.مربی قول داد که در جلسات بعد با کمک کارشناسان حقوقی ،مشاوره ودینی به شکایتهای آنها رسیدگی وحداقل راه چاره یا سازگاری یافتن را بیابند.اما مایل بود حضار به شکوائیه ای که او از یک یادداشت برایشان نقل می کرد گوش فرا دهند .همه منتظر بودند.مفاتیح الجنان در دستان مربی منبع آشنایی بود ولی تعجب داوطلبان را به همراه داشت .کتاب دعا؟شکایت؟خانم            می خواهد چه بکند.

 

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

 

     خدایا ،به تو شکایت می کنم از نفس زشتم که مرا به بدیها وا می دارد وبه هر خطا سبقت می گیرد وبه معصیت بسیار حریص است.ومرابه معرض خشم وغضب می افکند ومرادائم به راه هلاکت می کشاند.ونزد تومرا خوارترین هلاک شدگان می خواهد.این نفس زشت طفره وتعللش در طاعت بسیار وحرص آن به دنیادراز است.اگر شری به او روی آورد جزع وبی تابی نموده واگرخیری به اورسد منع احسان می کند.بسیارمایل به لهو ولعب (دنیا) است وپر از غفلت وفراموشی (ازآخرت) .به سرعت مرا به مهالک وخطرات می کشاند وتوبه ام را به وعده وتاخیر می افکند.

     خدایا به سوی تو شکایت می کنم از دشمنی نفس که مرا گمراه می کند واز شیطانی که مرا به راه باطل می کشد وسینه ام را پر از وسوسه وخیالات باطل می گرداند واوهام او بر دلم احاطه می کند تا به هواپرستیم مدد کرده؛وحب دنیا را برمن جلوه می دهد ومیان من ومقام طاعت وقربت جدایی می افکند.

     خدایابه تو شکایت می کنم از دلی سخت که بهدست وسوسه بگردد وزنگار خودسری وخوی زشت در پوشد واز چشمی کهاز خوف تو اشک نریزد وبه هر چه خوشش آید نظر اندازد.

    خدایامرا قوه وقدرتی جز به توانایی تو نیست وراه نجاتی از آلام وناگواریهای دنیا جز به به حفظ تو ندارم. به حکمت بالغه  ومشیت نافذه ات که مرا جزبه معرض جود واحسانت در نیاوری آماج تیر بلا وفتنه نگردانی ومرا بر دشمنان نصرت فرما بر رسوایی وعیوبم پرده در کش واز بلاها حفظ کن واز گناهان نگاهدار به حق رافت ورحمتت ای رحیمتر رحم کنندگان.

     وقتی قرائت شکوائیه ی اما م چهارم ع(دومین مناجات از مناجات پانزده گانه) تمام شد دوباره برگه های دادخواست بین داوطلبان توزیع شد وقرار شد یکبار دیگر شکوائیه ها را تنظیم کنند.راهنمای کارگاه سر قول خود بود وتاکید کرد که برنامه ی حضور کارشناسان در مجمع های آتی با عنایت خدا باقی است ولی دوست دارم با دقت بیشتری شکایت نامه ها را تنظیم کنید تا به نتیجه ی مطلوب که رها شدن از غم،سستی ،افسردگی و.....است زودتر نائل گردید.

     ساعت پایان وقت بود وهمه باذکر صلوات بر خاتم المرسلین وخاندانش دفتر کار کارگاه موفقیت را تا هفته ی آینده بستند ولی چهره ونگاه وزمزمه ها می گفت انگار اعجاز کلام معصوم ع یه جوری دفتر دل را گشوده وقلم ذهن می خواهد چیز های تازه ای بر آن بنگارد.

       خدایا مارا در کاری که دوست می داری ورضایتت را سبب می شود موفق بدار وتوفیق ارزانی دار.

                                                                                                                                                                                     

                                                                                                   التماس دعا

                                                                             کلاس اولی داوطلب عضویت در کارگاه موفقیت

 

 

منبع ترجمه دعا:مفاتیح الجنان، تالیف حاج شیخ عباس قمی ره ،کانون انتشارات علمی